تاریخ تلاشهای غربیان برای شناخت اسلام و سیره پیامبر(ص) به سده نهم میلادی باز میگردد. اما پژوهشهای جدی آنها که در بستره مطالعات آکادمیک و علمی صورت گرفت، از نیمه دوم سده نوزدهم میلادی آغاز شد. از همان ابتدا دو رویکرد معارض در مقابل هم شکل گرفته و تا زمان حاضر نیز ادامه پیدا کرده است: 1. رویکرد افراطی مستشرقانی که با سردمداری لامنس و کایتانی، به کلی نافی ارزشمندی میراث تاریخی و حدیثی اسلامی در بررسی تاریخ قرآن، سیره و صدر اسلام بودهاند و2. رویکرد معتدلانه افرادی چون نولدکه و بکر که در کنار اذعان به وجود هسته حقیقی و تاریخی موجود در این روایات، همّ خود را بر زدودن حواشی غیر قابل اعتنا از این منابع مصروف داشتند. این دو جریان با حضور اسلامپژوهان سرشناسی چون گلدتسیهر، شاخت و مونتگمری وات به دهههای پایانی سده بیستم رسید. در این دوره مکتب سیره پژوهی «شکاکیت افراطی» توسط آراء وَنزبرُوبسط یافت و در آستانه سده بیست و یک میلادی، پژوهش مشترک کرون و کوک آنرا به اوج خود رساند. در سویه مقابل افرادی همچون وات، سرجنت و قسطر به دنبال شناخت سازوکاری معتدل و علمی برای تمییز هسته اصلی و تاریخی روایات سیره نبوی بودند. هریک از این پژوهشگران، تحلیل خاصی از روند تحریف، تلخیص یا تبدیل روایات سیره نبوی را مطرح کردند و ساز وکار مختص به خود را درباب تمیز مجعولات از حقایق تاریخی ارائه کردند. اگرچه دستاوردهای باستانشناسی جدید، - نظیر یافتههای صحرای نگب در جنوب فلسطین- بسیاری از مدعیات شکاکان افراطی را باطل کرده، اما هماکنون نیز مطالعات سیرهپژوهی در غرب را میتوان به دو گروه عمده سنتگرایان خوشبین به سیره نبوی و شکاکان قائل به عدم وجود هسته تاریخی برای روایات سیره نبوی تقسیم کرد. هدف این مقاله، علاوه بر ارائه گزارشی دقیق و جامع از روند شکلگیری و تثبیت آراء این دو مکتب پژوهشی معارض، ارائه تحلیل و داوری علمی نسبت به مواضع و روششناسی این دو مکتب است.
رفیعی محمد حسین. جریانشناسی سیرهپژوهی درغرب؛
با تأکید بر مطالعات درباب اعتبار و وثاقت حدیث در سنت اسلامی
. فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام. 1392; 5 (19) :89-120