دانشیار گروه تاریخ، دانشکده علوم انسانی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران ، sharafi48@yahoo.com
چکیده: (1163 مشاهده)
در تحقیق حاضر به واکاوی تاریخنگاری بناکتی، مورخ واپسین دهههای عصر ایلخانی پرداخته شده است. بر این اساس، نگارندۀ مقالۀ حاضر در پی پاسخ دادن به این پرسش اصلی است که روششناسی تاریخنگاری بناکتی بر چه اصول و قواعدی استوار است و نسبت آن با بینش تبیینی-انتقادی بر پایۀ انصاف تاریخی چیست؟ یافتههای تحقیق مبتنی بر روش تاریخی نشان میدهد که: بناکتی در روش تاریخنگارانۀ خود در بخش پیشاایلخانی، نزدیکی بیشتری به بینش تبیینی- انتقادی دارد؛ مسئلهای که در بخش پساایلخانی از آن فاصله گرفته و به بینش توصیفی نزدیک شده است. بدین روی، آنچه مهمترین ویژگی پایدار روششناسی بناکتی در تاریخنگاری او در هر دو دوره است، از یک سو، تلاش وی در اجتناب از تعصب و جانبداری و نزدیکی به انصاف تاریخی و از سوی دیگر، جهاننگری و طرح مباحث ملل مختلف در قالب تاریخ جهانی، نیامیختگی آن با غیرواقعیتها، اعم از افسانه و خرافه، نزدیک ساختن تاریخ به حکمت و بینش هویتگرایانه به تاریخ و تلاش برای تداوم و تقویت هویت ایرانی است.